جدول جو
جدول جو

معنی نسق هاکردن - جستجوی لغت در جدول جو

نسق هاکردن
تنبیه کردن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نسق کردن
تصویر نسق کردن
کنایه از سیاست کردن، تنبیه کردن، کیفر دادن
فرهنگ فارسی عمید
(عِ فَ / فِ دَ)
در تداول، سیاست کردن به بریدن گوش و بینی و یاقطع کردن دیگری از اعضای گناهکار را. (ناظم الاطباء). جزا کردن گناهی را. (یادداشت مؤلف) ، نسق کردن کسی را، پیش او نرفتن گاه گذشتن بر او. او را نادیده گرفته گذر کردن. (یادداشت مؤلف) ، ترتیب دادن. منظم کردن. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
ترساندن بیم دادن، شکنجه دادن تنبیه کردن سیاست کردن، ترساندن تولیدهراس کردن: درچنان لحظات باریکی برای نسق کردن مردم وکشیدن تسمه ازپشتهاحاکم وقت چگونه شاطربخت برگشته ای رادرتنورمیگذاشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نسق کردن
تصویر نسق کردن
((~. کَ دَ))
تنبیه کردن، ترساندن
فرهنگ فارسی معین
کاری را به صورت دسته جمعی انجام دادن، جلو راندن
فرهنگ گویش مازندرانی
رشته رشته کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
آیین نو گذاشتن، رواج دادن، بدعت گذاشتن
فرهنگ گویش مازندرانی
اماکنی را از ورود و دخالت یا استفاده غیر، مانع شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
نشا کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
در معامله سود کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
قی کردن، کنار نهادن
فرهنگ گویش مازندرانی
چس هکاردن
فرهنگ گویش مازندرانی
با فشار آب بینی را تخلیه کردن فین کردن
فرهنگ گویش مازندرانی