در تداول، سیاست کردن به بریدن گوش و بینی و یاقطع کردن دیگری از اعضای گناهکار را. (ناظم الاطباء). جزا کردن گناهی را. (یادداشت مؤلف) ، نسق کردن کسی را، پیش او نرفتن گاه گذشتن بر او. او را نادیده گرفته گذر کردن. (یادداشت مؤلف) ، ترتیب دادن. منظم کردن. (از ناظم الاطباء)
در تداول، سیاست کردن به بریدن گوش و بینی و یاقطع کردن دیگری از اعضای گناهکار را. (ناظم الاطباء). جزا کردن گناهی را. (یادداشت مؤلف) ، نسق کردن کسی را، پیش او نرفتن گاه ِ گذشتن بر او. او را نادیده گرفته گذر کردن. (یادداشت مؤلف) ، ترتیب دادن. منظم کردن. (از ناظم الاطباء)
ترساندن بیم دادن، شکنجه دادن تنبیه کردن سیاست کردن، ترساندن تولیدهراس کردن: درچنان لحظات باریکی برای نسق کردن مردم وکشیدن تسمه ازپشتهاحاکم وقت چگونه شاطربخت برگشته ای رادرتنورمیگذاشت
ترساندن بیم دادن، شکنجه دادن تنبیه کردن سیاست کردن، ترساندن تولیدهراس کردن: درچنان لحظات باریکی برای نسق کردن مردم وکشیدن تسمه ازپشتهاحاکم وقت چگونه شاطربخت برگشته ای رادرتنورمیگذاشت